محمد ملکی از فعالین مبارز سیاسی پیش از انقلاب بود که با نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی ایران پیوند خورده بود. وی در سال ۱۳۱۲ در تهران متولد شد و تحصیلات عالیهاش را در دانشگاه تهران و در رشته دامپزشکی گذراند؛ همان دانشگاهی که بعد از پیروزی انقلاب به مدت کوتاهی ریاست آن را بر عهده داشت و به همین دلیل بهعنوان اولین رئیس بعد از انقلاب دانشگاه تهران لقب گرفت.
اما ملکی در دوران مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی و خصوصاً در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی ارتباطات نزدیکی با مجاهدین خلق پیدا کرد و همین مسئله نیز باعث شد تا بعد از انقلاب فعالیتهای سیاسی خود را در کنار گروههای ضدانقلاب و تروریست همچون فرقان و مجاهدین خلق (منافقین) ادامه دهد.
منافقین که از همان ابتداییترین روزهای انقلاب هر مدیر و جایگاه سازمانی ولو مدیران میانی غیرسیاسی را فرصتی برای نفوذ و طرحهای آینده خود میدیدند از همراهی محمد ملکی نهایت استفاده را کردند و دقیقاً زمانی که خود ملکی و همفکران وی شعار جداسازی سلاح و نظامیگری از محیط دانشگاه را میدادند، بخشهایی از دانشگاه تهران انبار سلاحهای پنهان منافقین شد تا در زمان نیاز برای استفاده علیه مردم انقلابی بکار گرفته شود.
وجود دو تانک در محوطه دانشگاه و سلاح و مهمات سبک بسیار در مسجد دانشگاه با مدیریت و کنترل عناصر تروریست نفاق مؤید این مطلب است که ملکی در دام گروهکها از فرصت و جایگاه سازمانیاش برای دشمنان ملت ایران فرصت سازی میکرده است.
اقدامات و ارتباطات اولین رئیس دانشگاه تهران باعث شد تا وی بعد از مدت کوتاهی از ریاست دانشگاه تهران کنار گذاشته شود. محمد ملکی بعد از برکناری از ریاست دانشگاه تهران فعالیتها و همکاریهای خود را با گروهکها و جریانات برانداز و ضدانقلاب گسترش داد تا اینکه درنهایت در ۱۲ تیر ۱۳۶۰ به دلیل همکاری با گروهک فرقان دستگیر شد. فرقان گروهی افراطی و تروریست بود که به دلیل برداشتهای غلط از دین دست به اسلحه شده و جنایتهای جبرانناپذیری علیه مسئولین انقلابی حوزه، دانشگاه و ارتش انجام داد؛ شهادت شهید مطهری مغز متفکر انقلاب، شهید مفتح تئوریسین وحدت حوزه و دانشگاه و شهید قرنی ازجمله ترورهای این گروهک بود.
یکی دیگر از جرائم ملکی در زمان دستگیری در ۱۲ تیر ۱۳۶۰ همکاری با گروهک منافقین بود که البته سابقه آن بهپیش از انقلاب بازمیگردد، اما متأسفانه باوجود جنایتهای وحشیانه این گروهک علیه ملت ایران در ابتدای دهه ۶۰ این همکاری قطع نشد!
وی پس از آزادی از زندان به خارج از کشور و اروپا مسافرت کرد و بررسی رفتارها و تحرکات وی در بازگشت به ایران نشان میدهد در این سفر خطوط و آموزشهای تشکیلاتی برای فعالیتهای میدانی و حرکتهای جمعی را دریافت کرده است. درنهایت وی در ۲۱ اسفند ۱۳۷۹ برای بار دوم دستگیر و روانه زندان شد. جرم ملکی این بار هدایت و کمک به سازماندهی اغتشاشات ۱۸ تیر ۱۳۷۸ بود.
بار سوم دستگیری وی نیز در سال ۱۳۸۸ و به جرم همکاری با منافقین در اغتشاشات همان سال صورت گرفت. ملکی این بار هم بعد از آزادی به ارتباط با عناصر نفاق و دامن زدن به اقدامات امنیتی ادامه داد، هرچند که دیگر اقداماتش تا پایان عمر منجر به دستگیریاش نشد، اما نام این مبارز سیاسی پیش از انقلاب متأسفانه با گروهکهای تروریستی نظیر منافقین گره خورد.
منافقین نیز همواره به حمایت از وی پرداخته، تا جایی که سایتها و رسانههای این گروهک همواره اولین پوششدهنده نظرات و نوشتههای وی بود. اکنون با مرگ محمد ملکی بازهم این منافقین هستند که با هیاهوی زیاد سعی دارند تا هر طور شده بر ارتباط و همکاری با ملکی تأکید کنند؛ مسئلهای که بههیچعنوان پوشیده نیست، اما گویا دیگر گروههای ضدانقلاب در حمایت و اثبات همکاری با ملکی به رقابت با منافقین افتادهاند.

مریم رجوی و گروهکش در رقابتی سنگین سعی دارند تا ثابت کنند ملکی از همه به آنها نزدیکتر بوده و اکنون خود را صاحبعزای این فرد میدانند و برایش مرثیهسرایی میکنند. عکسهای منتشرشده از سوی منافقین تا افشای نوشتههای او برای نشریه مجاهد همگی تلاشهای این فرقه را برای اثبات ابن ارتباط نشان میدهد.
اما واقعیت این است که مریم رجوی و گروهکش به چنان وضعی دچار شدهاند که امروز اعتبار خود را در اثبات همکاری با جنازه محمد ملکی میدانند و ثانیاً باید پذیرفت که این گروهک به پایان راه رسیده است، درواقع نگاهی به رسانههای فرقه رجوی نشان میدهد که رجویها هر هفته و گاهی هرروز مجبور به درج آگهی ترحیم و مرثیهای برای یکی از اعضا یا همکاران خود هستند.
فرقه رجوی نهتنها عرصه سیاست و قدرت را دههها پیش زمانی که بر روی مردم سلاح کشید باخت، بلکه بعدازآن در همان جمع و نفرات موجود فریز شد و اکنون عمر همین افراد به پایان رسیده و بهزودی باید آگهی ترحیم فرقه رجوی را ببینیم.